معنی ساقه قارچ
حل جدول
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ساقه. [ق َ / ق ِ] (اِخ) محلی است در 200 هزارگزی تهران میان قم و باغیک و آنجا ایستگاه راه آهن است.
ساقه. [ق َ] (اِخ) قصبه ای است در جنوب حبشه واقع در ناحیه ٔ لیمو، در کنار نهر کیبه و تجارت قهوه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی).
قارچ
قارچ. (اِ) رستنی است که مانند چتر مدور باشد. در جاهای نمناک بلا تخم میروید و به هندی آن را لگرمتا خوانند. (آنندراج). قارچها رستنی هائی هستند بیگانه خوار که کلرفیل ندارند و به حالت ساپروفیت بر روی مواد آلی در حال تجزیه میرویند و ممکن است همزیست رستنی های دیگر شوند. بعضی از آنها مواد معدنی را ممکن است از زمین بدست آورند. ولی همیشه کربن آنها از مواد آلیه دیگر باید تهیه شود. قارچها دارای رشته های گوناگون منشعب و به اشکال گوناگون هستند که کلافه نامیده میشود. تکثیر آنها به دو طریق است. اول تکثیر غیرجنسی به وسیله ٔ هاگهای مختلف و آن مانند قلمه است. دوم تکثیر جنسی به وسیله ٔ آمیزش دو گامت با یکدیگر و تشکیل تخم. از روی شکل کلافه ها عموماً قارچها را بدو رده تقسیم میکنند: 1- سیفومیستها یا قارچهای طبقات پست. 2- اُمیست ها یا قارچهای طبقات عالیتر. سیفومیست ها دارای کلافه ای هستندکه در آن تیغه های عرضی دیده نمیشود و به شکل لوله های یکسره ای است، تکثیر غیرجنسی آنها به وسیله ٔ هاگ هائی است که گاهی دارای تاژک میباشند و گاهی عده ٔ زیادی از آنها در هاگدانها قرار گرفته اند. تکثیر جنسی آنها به وسیله ٔ گامت های تاژک دار نر و گامت ماده ٔ درشتی است که تخمه (اُاُسفر) نامیده میشود. اُمیست ها یا قارچهای حقیقی رستنی هائی هستند که در کلافه آنها تیغه های عرضی دیده میشود و دستگاه زایشی آنها عموماً با کلافه ٔ رویشی اختلاف شکل کلی دارد. تکثیر غیرجنسی و جنسی آنها مانند طبقه ٔ اول است ولی چون در هر نوع آنها دستگاه زایشی شکل مخصوصی دارد آنها را به گروههای مختلف تقسیم کرده اند. اگر دستگاه زایشی و دستگاه رویشی قارچها هر دو را در نظر بگیریم آنها را به پنج راسته تقسیم میکنند از اینقرار: 1- میکسومیست ها. 2- اُاُمیست ها. 3- بازیدومیست ها. 4- اسکومیست ها. 5- اوردینه. (گیاه شناسی حسین گل گلاب صص 137- 142).
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) عضو استوانهشکل گیاه و درخت که به خلاف ریشه در هوا به سمت بالا نمو میکند و حامل شاخهها و برگها و گلها است،
[مقابلِ مقدمه و جلودار] موکب، دنبالۀ لشکر،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اساس، پایه، تنه، درخت، عقبه سپاه، عقبه لشکر،
(متضاد) جلودار، طلایه
فارسی به عربی
جزع، ساق
فارسی به آلمانی
Bein (n), Keule (f), Zweig (m)
فرهنگ فارسی هوشیار
عضو استوانه شکل گیاه و درخت که بخلاف ریشه در هوا بسمت بالا نمو میکند و حامل شاخه ها و برگها و گلها میباشد
خواص گیاهان دارویی
آب آن را شفای چشم ذکر کرده اند. جلا دهنده چشم است. مخصوصا” آبی که از بریان شده آن بچکانند مقوی پلک ومانع نزول آب است. دیر هضم وکم غذا، مولد خون، نفاخ، و زیاده روی در مصرف آن مولد سکته، سنگینی زبان ولک صورت است. و مصلح آن طبخ آن با آب نمک وفلفل و دارچین و آویشن است. علت سمی شدنش این است یا در جوار میخ های زنگ زده و یا در جوار پارچه های کهنه یا در کنار لانه حشرات موذی رشد کند.
فرهنگ گیاهان
فطر
معادل ابجد
470